سِر ویلیام جونز (Sir William Jones) در سال ۱۷۸۶ در انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی در کلکته سخنرانی مشهور ایراد کرد که نقطهٔ عطفی در زبانشناسی تاریخی بهشمار میرود.
بخشی از این خطابه را علیمحمد حقشناس در کتاب تاریخ مختصر زبانشناسی چنین ترجمه کردهاست:
« زبان سانسکریت پیشینهٔ باستانیاش هرچه باشد ساختاری شگفتانگیز دارد، کمالیافتهتر از یونانی است، سترگتر از لاتین است و ظریفتر از هر دوی آنهاست؛ بااینهمه، هر دو، چه بهلحاظ ریشههای فعل و چه بهلحاظ صیغههای دستوری، شباهتی و قرابتی بسیار نزدیکتر و قویتر از آن دارد که زادهٔ بخت و اتفاق بتواند بودهباشد؛ شباهتی چندان نزدیک و چنان قوی که هیچ لغتشناس تاریخی نمیتواند به سنجش و آزمونِ سانسکریت و یونانی و لاتین بپردازد و آنگاه بدین نکته باور نیاورد که این هر سه میباید از سرچشمهای یگانه نشأت گرفتهباشند؛ سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون موجود نباشد. دلیلی دیگر هم هست، هرچند نه بدان محکمی، که براساس آن میتوان چنین فرض کرد که زبانهای گوتیک و سِلتی و فارسی نیز خاستگاهی یگانه با سانسکریت دارند.»
تأکید جونز بر خویشاوندی زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی و زبانهای ژرمنی، سِلتی و زبانهای ایرانی، روش تازهای را در مطالعات زبانشناسی پدید آورد.
عبارتِ «سرچشمههای یگانه که شاید دیگر اکنون در وجود نباشد» جرقّهای بنیادین بود که مشعلی تابناک در غارِ تا-آن-زمان-تاریکِ زبانشناسیِ تاریخی برافروخت.
معیارهایی علمی توسعه یافت که برپایهٔ آنها، زبانها در خانوادههایی زبانی گنجانده میشدند و در این خانوادهها، بسته به میزان همانندیها، نسبتهایی دور یا نزدیک با هم مییافتند. بر این اساس خانوادههایِ زبانیِ بسیاری در جهان شناسایی شدند.
اما «سرچشمه یگانه» زبانهایی که جونز بدانها پرداخته زبانی است که هندواروپایی نام گرفت. این بدان معناست که خانوادهی زبانهایِ هندواروپایی تنها یکی از خانوادههایِ زبانی جهان است.
هیچ اثر نوشتاری از این زبان در دست نیست؛ امّا بر پایهیِ اصول دانش زبانشناسی تاریخی آن را با مطابقت دادنِ زبانهایِ نو و کهنِ این خانواده بازسازی کردند.